کد مطلب:28493 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:102
نیروهای دو طرف، برای پیكارْ آماده شدند، در حالی كه امام علی علیه السلام یارانش را از شروع پیكار، منع می كرد و در آغاز، تلاش داشت كه فتنه جویان را از جنگ، باز دارد. گفتگوهای امام علیه السلام با سران لشكر جمل و سپاهیان آن، قابل توجّه است.او تمام سعی خود را در راه حفظ آرامش و جلوگیری از برافروخته شدن آتش جنگ به كار گرفت.[2] از این رو، نامه هایی به سران لشكر نوشت و آنان را بر به وجود نیامدن درگیری برانگیخت.[3] سپس نمایندگانش را برای گفتگو نزد آنان فرستاد[4] و چون تلاش هایش بی نتیجه ماند، خودش نزد آنان رفت.[5]. امام علی علیه السلام در این نامه ها و گفتگوها، از شخصیت خود، پرده برداشت و بزرگی منزلت خویش را روشن ساخت و از مسائل پیشین- كه شعله های جنگ از آنها افروخته شده بود- نقاب بركشید و بار دیگر از كشته شدن عثمان و چگونگی آن، با دقّت تمام، سخن گفت و از ابعاد آن حادثه پرده برداشت و راه چنگ زدن به بهانه های سُست را بر فتنه انگیزان بست. وقتی هم كه این روشنگری ها را بی نتیجه یافت و هر دو گروه برای پیكار مهیّا شدند، یارانش را به خویشتنداری و حفظ آرامش، سفارش نمود و فرمود: «شتاب مكنید تا نزد آنان عذری داشته باشم». سپس به سوی آنان رفت و بر آنان احتجاج كرد؛ ولی پاسخی دریافت نكرد. پس از این همه، ابن عبّاس را برای بارِ دوم، جهت آخرین گفتگو به سوی آنان فرستاد تا شاید آنان را از جنگ باز دارد تا خون مسلمانان ریخته نشود؛ ولی بر گوش های آنان مُهر زده شده بود و به سخن فرستاده امام علیه السلام گوش ندادند، چنان كه پیش از آن نیز چنین كرده بودند.[6] در این كار، بیشترین نقش را عایشه و عبد اللَّه بن زبیر بازی كردند.
هنگامی كه امیرمؤمنان با سپاه خود از ذو قار حركت كرد، صعصعة بن صوحان را به سوی طلحه، زبیر و عایشه فرستاد و با او نامه ای بود كه در آن، از فتنه انگیزی آنان سخن رفته بود و رفتار كینه جویانه و مزوّرانه آنان را نسبت به عثمان بن حنیف، گوشزد می كرد و آنها را از عاقبت رفتارشان برحذر می داشت. صعصعه بازگشت و چنین گزارش داد: گروهی را دیدم كه جز پیكار با تو، چیزی نمی خواهند.[1].
نامه های امام به سران فتنه
فرستادن ابن عبّاس نزد زبیر
احتجاج هایی با عایشه
سخنرانی امام، هنگامی كه فرستادگانش باز آمدند
پرهیزاندن جوانان قریش از جنگ
كناره گیری دو جوان از جنگ با امام
حركت شجاعانه امام برای نجات دشمن
پایان كار زبیر
گفتگوهای امام با طلحه
ناكام ماندن آخرین تلاش ها